پدیده فساد و بد حجابی آثار مخرّب فراوانی دارد که مجال بیان همه آنها در این مختصر نیست،

ولی یکی از مهمترین اثرات آن تزلزل خانواده بواسطه کاهش ازدواج وازدیاد طلاق است.

شاید بگویید چگونه فساد و بد حجابی باعث کاهش ازدواج می شود؟ جواب آن روشن است؛  هنگامی که حرمسرایی باصدها چهره گوناگون با اندکی پول ولفّاظی وبوسیله شعارارتباطِ آزاد قابل دست یافتن باشد چه دلیلی دارد که فرد، مسؤولیتِ سنگین خانواده وپرورش اولادو... رابه عهده بگیرد؟ به همین جهت است که این جمله زشت بصورت یک مثل رایج درغرب درآمده است : هنگامی که هرروز شیر تازه برایت آماده است چرا زحمت نگهداری گاو را تحمل می کنی؟!!

بر اساس همین تفکر لذت طلبانه است که مطبوعات آلمان گزارش میدهند حدود 30% مردم آلمان تنها و مجرد زندگی می کنند. با این وضعیت پیش بینی میشود شهر مونیخ در سال 2050 پراز آسمانخراشهایی خواهد بودکه دارای آپارتمانهای یکنفره هستند، و پارکها و محل بازی کودکان نیز به علت کمی مراجعه کننده تعطیل خواهد بود .

شاید بگویید چه اشکالی دارد عدّه زیادی بصورت مجرّد زندگی کنند و نیاز جنسی خود را از طریق کمونیسم جنسی (آزادی جنسی) تأمین کنند؟

این نظر فقط از این جهت فاجعه آور نیست که به انقراض یا کمبود نسل منجر می شود بلکه عیب دیگر این موضوع این است که افراد مجرد در واقع از نظر احساس مسؤولیت اجتماعی بسیار عقب هستند ، آنها تقریبا به هیچ جامعه ای تعلّق ندارند و به افرادی می مانند که در یک فضای بیکران در حالت بی وزنی در میان کرات سرگردان باشند ؛ آنها ممکن است با کمترین چیزی پیوند خویش را از آب و خاک خود بریده فورا به نقطه دیگری پرواز کنند و یا در صورت ناراحتی با زندگی وداع گویند ، آمار خود کشی ها بخوبی این واقعیت را روشن می سازد ، زیرا طبق آمار خودکشی در میان افراد مجرّد بیشتر از افراد متأهل است ؛ فرار مغزها بیشتر در میان افراد مجرّد دیده می شود ، بسیاری از جنایتکاران یا مجرّدند یا زندگی شبیه به تجرّد دارند و از دیر باز میان طلاق و بزهکاری همبستگی وجود داشته است و تبهکاری به موازات طلاق افزایش می یابد. در حقیقت زندگی زناشویی، انسان را از اینکه تنها متعلق به خودش باشد باز می دارد و بر اثر احساس مسؤولیت در برابر جامعه کوچکی که نامش «خانواده» است از هر گونه تصمیم خطرناک و غلط باز می دارد.

اما اینکه چطور فساد و بد حجابی باعث ازدیاد طلاق میشود نیز با اندکی تأمل روشن میشود؛ تصور کنید خانمی را که بواسطه آوردن چند فرزند وزحمات خانه یا بیرون خانه از رنگ ورو افتاده است ویا بدون هیچیک از این عوامل وفقط بخاطر گذشت روزگار، طراوت و شادابی جوانی را از دست داده است؛ صبحگاهان که شوهر این خانم به بیرون خانه پا می گذارد بانوان جوان و دخترانی را می نگرد که با هفت قلم آرایش خویش را آراسته اند، از طرفی هم بی طراوتی وزرد رویی همسر خودش را به یاد می آورد، کدام دلیل و برهان او را قانع می سازد و شهوتِ او را لگام می زند که باز هم به کانون خانواده وفادار بماند و همچنان محبت و گرمی و صمیمیت خویش را حفظ کند؟ آیا در اینصورت به گلی که طراوت و عطر خویش را به زندگی او بخشیده است پشت نمی کند و برای تازه کردن مشام به سراغ زیبارویان طنّازو عشوه فروشان فتّان دیگر نمیرود؟؟

از طرفی دیگر مردی که تا نیمه های شب در غوغای روابط آزاد با این رفیق و آن دوست نشسته و اکنون خسته و کوفته و خواب آلود به خانه می آید کجا حال و وقت توجه به فرزندان ویا دلجویی از همسر خود را دارد وچگونه حتی کمترین حق این زندگی مشترک را می تواند ادا کند؟ و آن کس که این مدت طولانی را در خانه به امید چهره ای خندان و زبانی آکنده از محبت و دلی لبریز از عشق به همسر و فرزندان به سر آورده است و اکنون با چشمی پر از خواب و دلی فروخته شده به دیگران وزبانی پر از بدگویی و بد زبانی روبرو می شود چگونه می تواند باز هم به این زندگی عشق بورزد؟ این محبت ندیدنها و سوء ظنها و عدم تمکینها یک نتیجه طبیعی ولی بسیار تلخ بنام طلاق ببار می آورد .