روشهای تربیت اسلامی
1 ـ روش پرسش و استفهام
در این روش براى آنکه در متربى انگیزه لازم براى دریافت مطلب، ایجاد گردد، نخست او را به جهل خودش آگاهى مىدهیم و سپس به القاى اطلاعات مىپردازیم. قرآن کریم در موارد متعددى از این روش استفاده کرده که از جمله آنها در سوره واقعه است: «أفرایتم ما تحرثون ءأنتم تزرعونه ام نحن الزارعون، لو نشاء لجعلناه حطاما فضلتم تفکهون ؛ آیا آنچه را کشت مىکنید ملاحظه کردهاید؟ آیا شما آن را (بىیارى ما) زراعت مىکنید یا ماییم که زراعت مىکنیم؟ اگر بخواهیم قطعاً خاشاکش مىگردانیم پس در افسوس [و تعجب] مىافتید»(واقعه/ 63 ـ 65) و در آیات دیگر مىفرماید: «أفرایتم الماء الذى تشربون»؛ آیا آبى را که مىنوشید ملاحظه کردهاید؟ «ءأنتم انزلمتوه من المزن ام نحن المنزلون؛ آیا شما آن را از (دل )ابر سپید فرود آوردید، یا ماییم فرود آورنده ؟»؛ «لو نشاء لجعلناه اجاجا فلولا تشکرون»(واقعه/68 ـ70)؛ اگر بخواهیم آن را تلخ مىگردانیم، پس چرا سپاس نمىدارید؟» نمونههاى از اینگونه در قرآن و روایات، فراوان به چشم مىخورد.
2 ـ استفاده از قصه و داستان
قصه و داستان، تأثیر فوقالعادهاى در تربیت انسانها دارد. داستان و قصه مىتواند سرگذشت وقایعى باشد که واقعاً در خارج تحقق پیدا کرده است یا امورى افسانهاى وخیالى که انسانها ساخته و پرداختهاند. انسانها مایل به شنیدن خاطرات و وقایع گذشتگان و پیشینیان، خصوصاً آنها که با او تعلقى دارند، مىباشند. بعلاوه انسانها قادر به تخیل، تجسّم و خلق صحنههایىاند که هیچگونه واقعیت خارجى ندارد، اما برایشان لذت آفرین و ثمربخش است. فایده تربیتى داستان زمانى مشهودتر است که نکات و عبرتهاى داستان، به صورتى متصل به داستان و با تأکید زیاد بیان شود. قرآن کریم در موارد متعددى از این شیوه استفاده کرده است، بعلاوه به تصریح خداوند، داستانهاى قرآنى از بهترین داستانهاست: «نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن (یوسف/2)؛ ما نیکوترین داستانها را با این قرآنى که به تو وحى نموده ایم بر تو حکایت کردهایم». و بهترین داستان از نظر قرآن، داستانى است که مخاطب را در تشخیص مسیر صحیح عمل و رفتار کمک نماید و از این راه آرامش خاطر و راحت قلبى براى او فراهم آورد: «وکلاً نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جاءک فى هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین (هود/120) ؛ ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم و ارادهات قوىّ گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذکّر آمده است». بعلاوه چون هدف قرآن از قصه، موعظه و تربیت انسان و عبرت دادن به اوست، از داستانسرایى که تنها یک کار ادبى است، چشم پوشیده و به امور جزئى توجهى نکرده است و حتى مواردى از قصه را که دانستن آن فایدهاى براى متربى در برنداشته، حذف کرده است. این خود، علاوه بر اینکه متربّى را زودتر به انجام قصه مىکشاند، از خستگى ذهن او مىکاهد. بیشترین استفاده قرآن از قصه، پیامهاى آن است که در قالب نکات رسا و گویا و پند و اندرز و عبرتى براى مخاطبان است. خصوصاً که قرآن با تحریک مخاطبین آنها را به پند گیرى کشانده است: «لقد کان فى قصصهم عبرةٌ لاولى الالباب (یوسف/111)؛ به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان، عبرتى است.»
در لسان ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز، بازگویى اخبار گذشتگان و پیامدهاى عملشان در قالب قصه دیده مىشود؛ امام على(علیه السلام) در نهج البلاغه ضمن دعوت مردم به تدبر و اندیشه در احوال مؤمنان گذشته و آنچه در اثر تفرقه و اختلاف کلمه برایشان حادث شده است، مى فرماید:
«و بقى قصص اخبارهم فیکم عبراً للمعتبرین: (از گذشتگان تنها) حکایات و داستانهایى (که بیانگر وقایعى است که بر آنها رفته) نزد شما مانده است، تا پند و عبرتى باشد براى آنها که عبرت گیرند»( نهج البلاغه/خ 192).
3 ـ روش مقایسه اعمال و افکار
از دیگر روشهاى عام و مؤثر در تربیت، روش مقایسه اعمال و افکار با یکدیگر است. این امر، خصوصاً در جایى که برداشت و پندار متربى با واقع مغایر است، اهمیت دو چندانى مىیابد، چرا که از یکسو پندارها و برداشتهاى متربى را به هم مىریزد و ازسوى دیگر، بنایى نو فراهم مىآورد؛ در اینجا به دو نمونه از قرآن و دو نمونه از روایات اشاره می کنیم: « قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون: بگو:آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟»(زمر/9) ؛ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُون: خداوند مثالى زده: برده مملوکى را که قادر بر هیچ چیز نیست و انسان (با ایمانى) را که از جانب خود، رزقى نیکو به او بخشیدهایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مىکند آیا این دو نفر یکسانند؟»(نحل/75) .
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لقضاء حاجة امرء مؤمن احب الى الله من عشرین حجة، کل حجة ینفق فیها صاحبها مأة الف؛ دستگیرى از برادر مؤمن و بر آوردن نیاز و خواسته او، نزد خداوند از بیست حج که در هر حجى یکصد هزار انفاق صورت گیرد برتر است»(اصول کافی/2/193) ؛ امام على(علیه السلام) مىفرماید: «شتّان ما بین عملین: عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤونته و یبقى اجره، چقدر بین این دو عمل تفاوت است، عملى که لذتش گذراست و تبعاتش باقى است و عملى که سختى آن تمام مىشود و اجر آن پایدار مىماند»(نهج البلاغه/خ 121) .
...ادامه دارد