سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درآمدی بر تربیت اسلامی

 

میانه‌روى و اعتدال، مشى و روشى است که به جهت معقول و مطبوع بودن آن، مورد پسند همه عقلاى عالم، با هر دین، مذهب و گرایشى مى‌باشد. ممکن است بسیارى از افراد عملاً دچار افراط و یا تفریط باشند، اما وقتى در حضور همین افراد هم سخن از اعتدال به میان مى‌آید، آن را به عنوان امرى پسندیده مورد ستایش قرار مى‌دهند. بنابراین، به نظر مى‌رسد که همین پسندیدگى و مطلوبیت عام »اعتدال« است که سبب شده تا این عنوان، بدین گستردگى مورد طمع فرصت‌طلبان و سوء استفاده‌گران، به ویژه در عرصه سیاست، قرار گیرد.

 

قرائت استکبارى از اعتدال

از جمله سوء تعبیرها و سوء استفاده‌هایى که در عالم سیاست از عنوان »اعتدال« مى‌شود، سوء استفاده‌اى است که به وسیله غربیان، به ویژه دولت‌مردان آمریکایى، با ارائه قرائت و تعریفى خاص از میانه‌روى و اعتدال براى غیرغربیان، به انجام مى‌رسد.

امروزه تقریباً بر هیچ کس پوشیده نیست که غربى‌ها یدِ طولایى در بهره‌گیرى ابزارى و سوء استفاده از عناوین، کلمات و شعارهاى زیبا و حتى مقدسى؛ مانند:

نگاهبانى از حقوق بشر؛

برچیدن همه انواع و اشکال برده‌دارى؛

محو کامل نژادپرستى و تبعیض نژادى؛

دفاع از حقوق زنان؛

پاسداشت آزادى‌هاى مدنى و آزادى بیان؛

تکثرگرایى سیاسى، تحملّ و تسامح در برابر مخالف؛

حمایت از جریان آزاد اطلاعات و جلوگیرى از سانسور؛

برپایى، بسط و گسترش مردم‌سالارى و کمک به تبدیل حکومت‌هاى استبدادى به نظام‌هاى دموکراتیک؛

برقرارى صلح و امنیت جهانى؛

کمک به رشد و توسعه همه جانبه کشورهاى فقیر، به ویژه در قاره سیاه؛

مبارزه با قاچاق انسان، اسلحه و مواد مخدر؛

منع تولید و تکثیر سلاح‌هاى کشتار جمعى، شیمیایى، میکروبى، اتمى و...؛

مبارزه با جرائم سازمان یافته و تروریسم دولتى و غیردولتى؛

محاکمه و مجازات جنایت‌کاران جنگى.

و ده‌ها عنوان پرزرق و برق این چنینى دارند، که اشاره به گوشه‌اى از تزویرها، فریب کارى‌ها و استفاده‌هاى ابزارى، ریاکارانه، تبعیض‌آمیز، استعمارى و استثمارى آنان و نیز سوء استفاده‌هایى که در چند قرن اخیر، به ویژه در دوره معاصر، از این عناوین و شعارها کرده‌اند، حتى از زبان و به قلم نویسندگان و اندیشمندانى که خودشان نیز از اهالى مغرب زمین به شمار مى‌روند، به مثنوى هفتاد من کاغذ، بدل مى‌گردد.

آنها - با چنان شیوه و پیشینه‌اى که مورد اشاره قرار گرفت - وقتى به سراغ مقوله اعتدال و افراط در عرصه بین الملل نیز مى‌آیند، با چنان نگاه و قرائت تأمل برانگیز، منحصر به فرد و متکبرانه‌اى به آن نظر مى‌افکنند، که داشتن چنان برداشت، قرائت و نگاهى، تنها از استثمارگران و مستکبران خودبزرگ بین و زیاده‌خواهى؛ همچون خودشان، انتظار مى‌رود.

توضیح آنکه، آنان ملاک معتدل بودن یا افراطى بودنِ اشخاص، گروه‌ها و کشورها را در نسبتى مى‌دانند که آنها با غربیان و قدرت‌هاى جهانى برقرار مى‌کنند. بدین معنى که اگر کسى بى‌چون و چرا در مقابل سلطه و هژمونى(1) غرب، سر تعظیم فرود آورد و بله قربان‌گوى همیشگى غرب باشد، فردى کاملاً معتدل، متعادل(2) و طبعاً بسیار معقول و منطقى است و اگر کسى این جرأت را به خود بدهد که اندکى با زیاده‌خواهى و سلطه‌جویى غرب مخالفت نماید، فردى نامعقول و متعصب(3)، افراطى(4) و تندرو(5) و در صورت تأکید بر دیانت، به اصطلاح مشهور آنها، بنیادگرا(6) مى‌باشد که هیچ منطقى را به جز منطق زور نمى‌شناسد.

وى به احتمال زیاد یکى از اعضاء، یا دستِ کم یکى از حامیان گروه‌هاى تروریستى است که وجودش براى جهان و جهانیان مضر مى‌باشد و باید با حمله‌اى پیش‌دستانه، او و دوستانش را مورد تعقیب قرار داد، تا سال‌ها کشور محل استقرارش را اشغال نمود، منابع ثروت آنجا را به یغما برد و مهم‌تر آنکه مردم بى‌گناه و غیرنظامى آن منطقه؛ اعم از کودکان، زنان و سالخوردگان را نیز در راستاى زایمانى دردناک! براى تولد »لیبرال دموکراسى« با سلاح‌هاى فوق مدرن و غیرمتعارف، قتل عام کرد. و تازه به هیچ کس هم نباید اجازه داد که حتى اندکى نسبت به اینکه همه این اقدامات از سر خیرخواهى، با نیت بشر دوستانه و تنها به جهت دفاع از حقوق بشر و اهداى آزادى و مردم‌سالارى به ملت‌ها صورت مى‌گیرد، تردید نماید.

این‌ها خلاصه و نمونه‌اى گویا از معیار استکبار جهانى و غرب به رهبرى ایالات متحده آمریکا در تشخیص جریان‌هاى معتدل و تندرو و همچنین چگونگى برخورد با دسته دوم؛ یعنى افراطى‌ها و تندروهاست و همین معیار و روش برخورد که از افراطى‌ترین و بى‌شرمانه‌ترین جلوه‌هاى قلدرى در تاریخ بشر است، در طى سالیان متمادى به روشنى هر چه تمام‌تر و در جلوى چشم جهانیان و در منطقه ژئو استراتژیک خاورمیانه به اجرا گذاشته شده است تا همگان بیش از پیش با قرائت آمریکایى از برقرارى »اعتدال«(7) و مبارزه با افراط و تندروى آشنا شوند.

در واقع ما در اینجا با بروز یک مفهوم ظالمانه جدید در عالم سیاست و البته متناسب با نظم و نظام نوینى که آمریکاییان به خیال خام خویش براى جهان طراحى کرده‌اند(8) مواجه هستیم که مى‌توان از آن با عنوان »اعتدال آمریکایى« یاد کرد. تعبیرى که مى‌تواند به سرعت، اصطلاح »اسلام آمریکایى« را تداعى کند و به ذهن انسان متبادر سازد.

از اسلام آمریکایى تا اعتدال آمریکایى

همان‌گونه که مى‌دانید، یکى از تعبیرهایى که پس از انقلاب اسلامى، وارد فرهنگِ سیاسى جمهورى اسلامى ایران و شاید حتى وارد فرهنگ لغات سیاسى جهان شد، تعبیر »اسلام آمریکایى« بود.

این اصطلاح بیانگر قرائتى از اسلام است که مطابق دیدگاه‌هاى لیبرالیستى یا متناسب با امیال و اهداف امپریالیستى و استکبارى تنظیم شده باشد. در حقیقت، اسلام آمریکایى، اسلام کاپیتالیستى و سرمایه‌سالارى است که محرومان و پابرهنگان در آن محلى از اِعراب ندارند و در آن به عوض مبارزه با پدیده فقر با فقرا بى‌مهرى مى‌کنند.

این اسلام، اسلام اشرافیت‌خواهى، رفاه‌زدگى، تجمل‌گرایى و شکم‌پرستى است؛ اسلام مرفهین بى‌درد(9)؛ اسلامى که مسلمانانش مى‌توانند چهره مسکین و یتیم و اسیر را از همان پشت در، از طریق آیفون تصویرى ببینند و در را برایشان باز نکنند تا آنها هیچ‌گاه فرصت مطرح کردنِ نیازهایشان را نیابند؛ اسلامى که اسراف‌کاران و تبذیرگران را برادران شیاطین نمى‌داند؛ اسلامى که در آن با مال به دست آمده از راه دزدى و رشوه‌خوارى و گران‌فروشى و احتکار و رانت‌خوارى و... هم مى‌توان حج - اعم از حجة الاسلام و یا حج مستحبى - به جاى آورد.

اسلام آمریکایى، اسلامى است که تنها در درون مسجد و بر روى سجاده معنا دارد، نه در عرصه زندگى اجتماعى بشر؛ اسلام جدایى دین از سیاست؛ اسلام التقاط؛ اسلامى که در آن بین »شعار« و »عمل« هیچ نسبت و رابطه‌اى برقرار نیست، مگر بى‌ربطى و دوگانگى؛ اسلامى که اخبار رسانه‌هایش به مصداق آیه شریفه قرآن: »إن جائکم فاسق بنبإ فتبیّنوا...«(10) تنها پس از تبیّن قابل پذیرش هستند؛ اسلامى که ایمانِ به آن جنبه تاریخى دارد و قرآنش از سطح الهامات شاعرانه فراتر نمى‌رود؛ اسلامى که مى‌توان خود را باورمند به آن نامید و در عین حال علیه خدا راهپیمایى به راه انداخت؛ اسلامى که در آن، فقط سخن از انتظار بشر از دین است، نه تکالیف انسان در برابر خدا.

در چنین اسلامى، هیچ تنافى و تنافرى میان »صلات« و »فحشا و منکر« وجود ندارد؛ اسلامى که متدینان به آن مى‌توانند سازمانى با عنوان »همجنس‌بازان مسلمان«(11) تأسیس نمایند. اسلامى که پیروانش مى‌توانند هر صبح و شام صدایشان را به گفتن ذکر »الله اکبر« بلند کنند، اما در همان حال، هر قدرتى، به ویژه ابرقدرت‌هاى نظامى و اقتصادى در عرصه بین الملل را از خدا بزرگ‌تر و تواناتر بدانند و آنقدر که نسبت به قدرت‌هاى مادى پرهیزگار باشند، در برابر پروردگار عالم، تقوا نداشته باشند.

اسلامى که در آن یا بزرگداشت یاد و خاطره قیام و نهضت حسینى از اساس مورد انکار و تمسخر قرار مى‌گیرد و یا از آن طرف، نوعى از عزادارى تبلیغ و مورد جانبدارى و حمایت قرار مى‌گیرد که هیچ ثمرى ندارد، جز وهن مذهب و شادى دل یزید!؛ این اسلام، اسلام کاریکاتورى و اسلام افراط و تفریط است؛ اسلام دل به خواهى؛ اسلام هوا و هوس؛اسلام »نؤمن ببعض و نکفر ببعض«(12).

اسلامى فاقد عدالت محورى و ظلم‌ستیزى؛ اسلامى که اجازه مى‌دهد بى هیچ دغدغه، هم شریک دزدباشى و هم رفیق قافله؛ اسلامى که میان خدا و خرما جمع مى‌کند؛ اسلامى که در آن همزمان هم مى‌توان عزادار حسین(ع) بود و هم همدست یزید؛ اسلامى که مسلمانانش مى‌توانند با آغوش باز از رئیس جمهور جنگ طلب، جنایت‌کار و اسلام‌ستیز ایالات متحده استقبال کنند، به سخنانش با تمام وجود، گوش بسپارند، با او جام شراب بنوشند، در عید فطر، با خوشحالى، از او پیام تبریک دریافت نمایند و پس از آن هم با وجدانى آسوده و قلبى آرام! نماز عید را به پا داشته، عمره مستحبى به جاى آورند.

اسلامى که در آن، امر به معروف و نهى از منکر اگر انجام شود فقط نسبت به امور و موارد جزئى، سطحى و کم اهمیت انجام مى‌شود و تازه در همان موارد هم حتى با رعایت تمامى حدود و شرایطاش باز دخالت در حریم خصوصى افراد است و در نتیجه امرى زشت و ناپسند تلقى مى‌گردد؛ اسلامى که با جهاد رابطه‌اى ندارد؛ اسلامى که همان‌طور که لیبرال‌ها معتقدند، در آن به جاى حق و باطل، نفع و ضرر شخصى، اصالت یافته باشد؛ و... .

و سرانجام آنکه، اسلام آمریکایى، اسلامى است که نه تنها هم غربى‌ها با آن دشمنى و عداوتى ندارند، بلکه حاضرند هزینه تبلیغ و ترویج آن را نیز با جان و دل بپردازند، هم فرنگى مسلکان و متجدد مآبان، بخش‌هاى زیادى از آن را به شدت مى‌پسندند و با آب و تاب مورد تعریف و تمجید قرار مى‌دهند و هم متحجران، عملاً با بسیارى از قسمت‌هاى آن، مشکل جدى، قابل توجه و آزاردهنده‌اى! ندارند.

مفهوم و اصطلاح »اسلام آمریکایى« بدان جهت مطرح و مورد تبیین و تأکید قرار گرفت که هشدار و بیدارباشى باشد تا هر پیام و ندایى که به نام اسلام و قرآن برخاست را نمى‌توان به عنوان اسلام اصیل و راستین و یا به اصطلاح، به عنوان »اسلام ناب محمدى« تلقى به قبول نمود، بلکه نخست باید با بررسى‌هاى ژرفکاوانه از تطابق آن پیام با حقیقت اسلام و اسلام حقیقى، اطمینان حاصل کرد، سپس بدان ندا لبیک گفته، پاسخ مثبت داد.

برهمین قیاس و با دغدغه‌اى نظیر آن مى‌توان اعتدال را نیز به »اعتدال اسلامى« و »اعتدال آمریکایى« - و البته اعتدال‌هاى دیگر - تقسیم نمود.

اعتدال آمریکایى؛ یعنى تسلیم محض و فرمانبردار بى‌چون و چرا بودن در مقابل منویات و خواسته‌هاى کاخ سفید و یا به بیان روشن‌تر و صریح‌تر و البته زننده‌تر و گزنده‌تر باید گفت: آمریکایى‌ها کسى را معتدل و میانه‌رو و در نتیجه معقول، منطقى و انعطاف‌پذیر! مى‌خوانند که در مقابلشان کاملاً »رام« باشد تا افسار او را به هر سویى که کشیدند بدون ذره‌اى مقاومت به همان سو برود!

نوشته‌ی: محمدحسین ملک زاده

پى نوشت‌ها:

www.malekzadeh.org  ×

.Hegemony .1

.Moderate .2

.Fanatic .3

.Extremist .4

.Radical .5

.Fundamentalist .6

.Modernation .7

.New World Order .8

9. پاره‌اى از تعابیر به کار رفته در متن، عیناً برگرفته از پیام‌ها و سخنرانى‌هاى رهبر فقید انقلاب اسلامى ایران است. براى نمونه بنگرید: صحیفه امام، جلد 21، صفحات 8، 9، 30، 69، 74، 81، 121 و... .

10. سوره حجرات، آیه 6.

11. نام سازمانى در کشور ایالات متحده آمریکا با عضویت جمعى از معتقدان به اسلام آمریکایى!

12. سوره نساء، آیه 150.

 




      

صبح دیروز آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایش «بانوی انقلاب» که به منظور تجلیل از مقام و خدمات همسر مرحومه حضرت امام(ره) برپا شده بود، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن بانوی پرهیزگار به مسائلی بیرون از موضوع همایش اشاره داشتند که هر چند قلم زدن به انتقاد از اظهارات ایشان خوشایند نیست ولی از آنجا که پای ارزش‌های انقلاب در میان است، عبور بی‌تفاوت از کنار آنچه گفته‌اند نیز بایسته به نظر نمی‌رسد:

1- آقای هاشمی می‌فرمایند: «در سال 84 یک موی بدنم راضی نبود کاندیدا شوم. چرا که دولت آقای خاتمی بود و من گفتم نمی‌آیم، همسر امام مرا خواست و به من گفت: امام این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبت‌های همسر امام سبب شد من قبول کنم و پذیرفتم.» درباره این بخش از اظهارات ایشان پرسش‌هایی هست؛

الف: چرا جناب هاشمی رفسنجانی در نقل خاطرات و مسائل گذشته به درگذشتگان استناد می‌کنند که پی بردن به صحت و سقم آن نیازمند دسترسی به آنان است و این دسترسی امکان‌پذیر نیست؟ آقای هاشمی پیش‌از این هم از قول حضرت امام(ره) نقل کرده بودند که آن بزرگوار مخالف شعار مرگ بر آمریکا بوده‌اند! که البته آثار مکتوب و مضبوط حضرت امام (ره) با آنچه آقای هاشمی به آن حضرت نسبت داده‌اند کاملا مغایر و متضاد است. در اظهارات دیروز هم سخنانی را به همسر امام نسبت داده‌اند که مراجعه و پرس و جو از آن مرحومه نیز امکان‌پذیر نمی‌باشد!

ب: فرموده‌اند همسر امام(ره) به ایشان گفته‌اند: «حضرت امام(ره) این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبت همسر امام سبب شد من قبول کردم و پذیرفتم.» به یقین آقای هاشمی اطلاع دارند که در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 علاوه بر آقای هاشمی، آقایان علی لاریجانی، محسن رضایی، مهدی کروبی، مصطفی معین، محمدباقر قالیباف، محمود احمدی‌نژاد و محسن مهرعلیزاده نامزد بودند. و جای این سؤال است که آیا همسر مرحومه امام(ره) هیچیک از نامزدهای یاد‌شده را لایق ریاست جمهوری نمی‌دانستند؟! و با بیان «آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند»؟! آنان را تحقیر کرده‌اند؟! این برخورد از سوی بانوی، پرهیزگاری نظیر همسر حضرت امام(ره) باور کردنی نیست.

ج: با توجه به اینکه آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 موفق به کسب آراء مردم نشده و از رقیب خود شکست خورده بود، پیشنهاد منتسب به همسر حضرت امام(ره) را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا مقصود همسر امام راحل(ره) از توصیه به نامزدی آقای هاشمی در انتخابات 84 این بوده است که ناکامی ایشان در کسب آراء مردم را به نمایش بگذارند؟! این برداشت که با بخش دیگر توصیه همسر امام به آقای هاشمی مغایرت دارد. آنجا که به نقل از آن مرحومه آورده‌اند؛ «امام این انقلاب را به دست شماها سپردند»!

2- آقای رفسنجانی در سخنان دیروز خود، نقل قول غیرقابل قبول دیگری نیز به حضرت امام(ره) نسبت داده و گفته‌اند؛ «امام به این نتیجه رسید که باید تا قبل از خودشان جنگ را تمام کنند. البته گفتند جام زهر را نوشیدم. اما دو سه ماه پس از جنگ به خود من گفتند که جام زهر برای من شیرین شد»! در این باره گفتنی است که؛

الف: این روزها برخی از پژوهشگران تاریخ معاصر با استناد به رخدادها و اسناد سال‌های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام(ره)، نتیجه می‌گیرند که جناب هاشمی رفسنجانی در زمینه‌سازی برای پذیرش قطعنامه و به تعبیر حضرت امام «نوشیدن جام زهر» نقش ویژه و مؤثری داشته است. که بدون قضاوت درباره آن و با اعتقاد به اینکه همه تصمیم‌های حضرت امام(ره) ریشه الهی داشته و با مصلحت‌اندیشی برای اسلام و انقلاب اتخاذ شده بود. به نظر می‌رسد آقای هاشمی با انتساب این جمله به امام راحل که «دو سه‌ماه پس از جنگ به خود من گفتند جام زهر برای من شیرین شد»! در پی رفع اتهام از خود بوده‌اند.

ب: سخن مورد اشاره آقای هاشمی در متن و محتوای خود این مضمون را نیز القاء می‌کند که اگرچه پذیرش قطعنامه برای امام راحل(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بوده است ولی تلاش آقای هاشمی در زمینه‌سازی برای پذیرش آن- بخوانید جام زهر- از دوراندیشی و درایت بیشتر ایشان نسبت به حضرت امام(ره) حکایت می‌کند! و حاکی از آن است که حضرت امام(ره) چند ماه بعد از نوشیدن جام زهر به درایت آقای هاشمی پی برده و - به قول ایشان- متوجه شیرینی و حلاوت آن شده‌اند!

ج: و اما؛ نگران کننده‌تر از دو نکته یاد شده آن که؛ این روزها یک جریان سیاسی نه چندان ناشناخته، اصرار دارد و به دهها زبان و بیان، برای مردم و نظام اسلامی در تقابل با آمریکا نسخه تسلیم می‌پیچد و این توهم را در شیپور فریب می‌دمد که برخورداری از آینده روشن و از جمله گشایش اقتصادی فقط در گرو تن دادن به خواسته‌های آمریکا و متحدانش است! و توصیه می‌کند که در چالش هسته‌ای چاره‌ای جز کوتاه آمدن و دست کشیدن از این فناوری نیست و یا در منطقه نیز نباید با حمایت از جنبش‌های مقاومت آمریکا و اسرائیل و رژیم‌های دست نشانده را در مقابل خود داشته باشیم! که درباره ذلت‌آور بودن این دیدگاه و سرانجام فاجعه‌آمیز آن، یعنی تبدیل ایران اسلامی به کشوری فقیر و ضعیف و بی‌آینده، گزارش‌های مستندی داشته‌ایم و نیازی به تکرار آن نیست اما، جریان مورد اشاره در پاسخ به این پرسش که چرا باید به ذلت در مقابل دشمنان خونریز و غارتگر تن بدهیم؟ اعلام می‌کند که این کوتاه آمدن در مقابل دشمن و تن دادن به خواسته‌های آمریکا و متحدانش چیزی شبیه نوشیدن جام زهر از سوی امام(ره) است که چاره‌ای جز آن نیست!

با توجه به دیدگاه مورد اشاره آیا این توهم در ذهن مخاطبان شکل نمی‌گیرد که آقای هاشمی -خدای نخواسته- قصد دارد نتیجه کوتاه آمدن در مقابل دشمن را «شیرین» معرفی کند؟! بگذریم از این واقعیت که اساسا مقایسه پذیرش قطعنامه با تن دادن به ذلت در برابر دشمن قیاس مع‌الفارق است. آیا حضرت امام(ره) بعد از پذیرش قطعنامه از مقابله با آمریکا و متحدانش دست کشیدند؟! یا با صراحت و اصرار بیشتری بر آن تأکید ورزیدند؟! و...

3- آقای هاشمی می‌گوید؛ «آدم‌های خشکه مقدس، جاهل و نادان نیز هستند که معتقدند امروز همه مصیبت این است که چند زن بدحجاب در خیابان باشد. بله این مصیبت است و این زنها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند اما، مسئله این است که بقیه مسائل مانند زندان‌ها، ظلم‌ها،‌سرکوب‌ها و حق‌هایی که از مردم ضایع می‌شود چه می‌شود؟» در این باره نیز گفتنی است؛

الف: بدیهی است که به قول ایشان، خانم‌ها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند و باز هم به قول ایشان، بدحجابی فقط یکی از مشکلات است. ولی چه کسی این مسئله را اصلی‌ترین مشکل قلمداد کرده است؟! و اما، باید از آقای هاشمی پرسید آیا حضرتعالی نبودید که روز 12 اردیبهشت 65 در خطبه نماز جمعه تهران، پیشنهاد می‌کردید خانم‌های بدحجاب باید به اردوگاه‌های بازسازی منتقل بشوند و فرموده بودید این خانم‌ها باید خودشان در اردوگاه‌ها کار کنند و مخارج خویش را تأمین کنند زیرا اکثرا از قشر مرفه هستند و با پول‌های بادآورده که خودشان یا شوهرانشان دزدیده‌اند زندگی می‌کنند و...!!

جناب هاشمی! حالا یک‌بار دیگر سخنان دیروزتان را مرور بفرمائید!

ب: در حالی که دشمنان بیرونی با تحریف واقعیات، جمهوری اسلامی را به حق‌کشی و سرکوب و ظلم به مردم و زندانیان متهم می‌کنند! آقای هاشمی بر این توهمات و فضاسازی‌های کاذب، تاکید می‌ورزد و البته حتی یک نمونه نیز برای ادعاهای خود ارائه نمی‌کند.

ج: فرموده‌اند مسائل زندان‌ها، ظلم‌ها سرکوب‌ها و حق‌هایی که از مردم ضایع می‌شود چه می‌شود؟ که با عرض پوزش باید گفت؛ آیا دریافت رشوه‌های چندین میلیون دلاری از شرکت‌های نفتی بیگانه برای حراج بیت‌المال و به نفع بیگانگان ظلم به ملت نیست؟ آیا درخواست از بیگانگان برای افزایش تحریم‌ها علیه ایران، پایمال کردن حق ملت نیست؟ آیا همراهی با مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس در فتنه 88 و دمیدن در اتهام تقلب، همسویی با دشمنان و ضایع کردن حق ملت نیست؟! اگر موارد یاد شده مصداق، ظلم و حق‌کشی و... نیست، پس چیست؟! و باید پرسید؛ بازداشت و رسیدگی به جرایم یاد شده ظلم و حق‌کشی است یا نادیده گرفتن آن؟!

و بالاخره یاد آن روزها به خیر که مواضع و عملکرد انقلابی آقای هاشمی‌رفسنجانی و حضور پرشور ایشان در جبهه‌ها و... خشم دشمنان ایران اسلامی و رضایت توده‌های مردم پاکباخته را در پی داشت. امید آن که اردوگاه پیشین خود را ترک نکند.

حسین شریعتمداری؛ روزنامه کیهان




      

اظهارات روز یکشنبه «هاشمی‌رفسنجانی» رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایش «بانوی انقلاب» که به منظور تجلیل از مقام و خدمات همسر مرحومه حضرت امام(ره) برپا شده بود، واکنش نمایندگان مجلس شورای اسلامی را در پی داشت.

«فاطمه آلیا» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با خبرنگار کیهان گفت: رویکرد کلی صحبت‌های آقای هاشمی نشان می‌دهد که ایشان عصبانی هستند و با حالت انتقام جویی مسائل را مطرح می‌کنند. آلیا افزود: وقتی این قبیل موضوعات کذب از سوی شخصیت‌های خودمان مطرح می‌شود، چه نیازی به «احمد شهید» داریم؟! (احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران است که هر از چندگاهی گزارش‌های مغرضانه و سراسر دروغ علیه ملت ایران را منتشر می‌کند).

 هاشمی در موضوع حجاب به دنبال تبرئه خویش است

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در ادامه اظهار داشت: حال سوالی پیش می‌آید و آن اینکه آیا مخاطبان آقای هاشمی مردم خارج از کشور هستند و اینگونه اظهارات به منزله چراغ سبز به آن هاست و یا اینکه این موضع گیری‌ها خطاب به ملت ایران است؟ اگر خطاب به ملت ایران است که باید بگوییم که ملت ما بارها موضع روشن خود را درخصوص ارزش‌های انقلاب و آرمان‌های امام راحل و رهبر معظم انقلاب بیان کرده‌اند. چرا آقای هاشمی به جای مظلوم از ظالم دفاع می‌کنند؟ در حقیقت سخنان ایشان شبیه و همراستا با گزارش‌های احمد شهید است. آلیا همچنین با اشاره به آن بخش از اظهارات هاشمی درخصوص حجاب که گفته بود: «آدم‌های خشکه مقدس، جاهل و نادان نیز هستند که معتقدند امروز همه مصیبت این است که چند زن بدحجاب در خیابان باشد، بله این مصیبت است، اما مسئله این است که بقیه مسائل مانند زندان‌ها، ظلم ها، سرکوب‌ها و حق‌هایی که از مردم ضایع می‌شود چه می‌شود؟» خاطرنشان کرد: آقای هاشمی با این‌گونه اظهارات در مورد حجاب و عفاف به نوعی در پی تبرئه خویش است. ایشان در سال‌های دفاع مقدس و پس از آن در بحث حجاب کم لطفی کردند اتفاقا یکی از موضع گیری‌های آقای هاشمی چندی پیش در سایت شخصی ایشان منتشر و سپس حذف شد. حالا متاسفانه ایشان برای توجیه آن قضیه فرار به جلو می‌کنند. اصل قضیه این است که مردم فرهیخته حرفشان این است که با افرادی که ناهنجاری ایجاد می‌کنند و برای به سخره گرفتن حجاب مأموریت دارند و با ساختارشکنی از خط قرمز عبور می‌کنند برخورد قانونی صورت گیرد. هدف این است که اینگونه اشخاص در نهایت مطابق هنجارهای اجتماعی و ارزش‌های دینی رفتار کنند.

 انفعال هاشمی در دفاع از عربستان

نماینده مردم تهران در مجلس اظهار داشت: ما راضی نیستیم که شخصی چون آقای هاشمی که از نیروهای اصلی انقلاب بوده‌اند و سابقه طولانی مبارزاتی داشته‌اند در فهرست ریزش‌های انقلاب قرار بگیرند. چرا باید کار به جایی برسد که ایشان به امثال احمد شهید کد بدهد. ضمنا اظهارات ایشان همزمان با اقدامات ددمنشانه عربستان در یمن و حادثه تاسف‌انگیز فرودگاه جده نشان می‌دهد که آقای هاشمی در دفاع از عربستان دچار انفعال شده است.

 دلگیری عمیق از رد صلاحیت و بررسی پرونده یکی از نزدیکان

«احمد بخشایش اردستانی» نماینده مردم اردستان در مجلس شورای اسلامی نیز در گفت و گو با خبرنگار کیهان درخصوص آن بخش از اظهارات هاشمی در همایش بانوی انقلاب که گفته بود: «در سال 84 یک موی بدنم راضی نبود کاندیدا شوم. چرا که دولت آقای خاتمی بود و من گفتم نمی‌آیم، همسر امام مرا خواست و به من گفت: امام این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبت‌های همسر امام سبب شد من قبول کنم و پذیرفتم»گفت: در اینکه آقای هاشمی از نیروهای انقلاب هستند هیچ جای شکی نیست؛ ولیکن گزاره‌های ذهنی ایشان به دو مسئله برمی گردد. اردستانی افزود:اولین مسئله دلگیری عمیق ایشان از ردصلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 است.‌ای کاش آقای هاشمی در روزگاری که همسر امام(ره) در قید حیات بودند این مباحث را مطرح می‌کردند. اینکه انسان پیروزی خود را به خودش منتسب کند و شکست را به دیگری منتسب کند رفتار پسندیده‌ای نیست. عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس خاطرنشان کرد: دومین مسئله پرونده فرزند ایشان در قوه قضائیه و سیر محاکمه وی است. نظام ما بر پایه مردم سالاری دینی بنا نهاده شده است. حضرت امام(ره) فرمودند: اگر فرزندان من در مقابل انقلاب بایستند من از آنها عبور می‌کنم.

 عده‌ای به دنبال جمع کردن سبد آراء هستند

«محمد حسن آصفری» نماینده مردم اراک در مجلس شورای اسلامی نیز در گفت و گو با خبرنگار کیهان گفت: اشخاصی همچون آقای هاشمی از جمله کسانی هستند که در طول انقلاب مسئولیت‌های زیادی بر عهده داشتند؛ بنابراین چرا باید به خودشان اجازه بدهند که برای اقبال یک جمع کوچک، این نظام را زیر سوال ببرند و یک جمعی را به سوی خودشان سوق بدهند. این ظلم به نظام است و مطمئنا این افراد در فردای قیامت نمی‌توانند پاسخگو باشند. آصفری خاطرنشان کرد: این گونه اظهارات جنبه تبلیغاتی دارد و با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس، عده‌ای به دنبال جذب آرای خاکستری هستند و بر همین اساس مسائل را مطرح می‌کنند که هیچ سندیتی ندارد. عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: اگر عده‌ای به دنبال جمع کردن سبد آراء هستند بهتر است راه دیگری پیدا کنند زیرا مردم به این شیوه‌ها توجه نمی‌کنند و ملت ایران بارها ثابت کرده‌اند که پیوندشان با نظام جمهوری اسلامی ایران گسستنی نیست. وی افزود: چرا امروز که پرونده‌های افراد خاص در قوه قضائیه در حال بررسی است، موضوع زندان‌ها مطرح شده است؟ بهتر است این اشخاص از اینگونه اظهارنظرها دست بردارند و بدانند که این قبیل اقدامات نه تنها خیانت به آرمان‌های امام راحل(ره) است بلکه می‌تواند به ابزاری در دست دشمنان جهت سواستفاده تبدیل شود.

 یادآوری توصیه امام(ره) در بیان نقل قول ها

«سید باقر حسینی» نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی نیز در گفت و گو با خبرنگار کیهان گفت: حضرت امام(ره) فرمودند که «حتما باید نوشته‌ای از من باشد یا ضبط شده باشد یا حتما بقیه شنیده باشند». حال ما تکذیب نمی‌کنیم ولیکن امام(ره) فرمودند که غیراز این را نپذیرید. حسینی خاطرنشان کرد: به نظر بنده بهتر است که آقای هاشمی از بیان مواردی که به ایشان و اعتقاد مردم خدشه وارد می‌کند خودداری کنند زیرا ما برای نظام هزینه‌های زیادی داده ایم. عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به آن بخش از اظهارات هاشمی که گفته بود: «آدم‌های خشکه مقدس، جاهل و نادان نیز هستند که معتقدند امروز همه مصیبت این است که چند زن بدحجاب در خیابان باشد...» تصریح کرد: در قرآن به صراحت آمده است که «رعایت نکردن حجاب زمینه ساز دیگر مفاسد در جامعه است» ولی من تاکنون نشنیده‌ام که کسی همه مصیبت کشور را مسئله حجاب عنوان کرده باشد. به نظر من تخطئه کردن مسائل منطقی ، منصفانه نیست.

 بغض خطرناک نسبت به جریان ارزشی

سرلشکر «محمدعلی جعفری» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در حاشیه مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه پاسداران در گفت‌وگو با تسنیم، در واکنش به برخی سخنان مطرح شده در همایش بانوی انقلاب، گفت: وقتی نظام اسلامی می‌خواهد عدالت را جاری کند و دانه‌درشت‌ها را در محکمه افکار و وجدان عمومی محاکمه کند، معلوم است که صدای وااسلاما، دادخواهی و تظلم از کسانی که در معرض محاکمه هستند و وابستگان آنها بلند می‌شود. اینها می‌خواهند جای ظلم و عدل را عوض کنند!! وی افزود: امروز همه می‌دانند اینکه فردی خود را معیار حق بداند و حریم دائمی برای خود ایجاد کند در نظام ما منسوخ شده و مردم همه را در برابر قانون برابر می‌دانند. سرلشکر جعفری خاطرنشان کرد: اینکه دلسوزان انقلاب و کسانی را که بیشترین شهید را داده‌اند و هنوز زخم میدان‌های جهاد بر جسم و روح‌شان باقی است، به‌عنوان خشکه‌مقدس‌های اذیت‌کننده‌ امام معرفی کنیم به چه معنی است؟! این یک بغض خطرناک نسبت به جریان ارزشی انقلاب اسلامی و آرمان‌های حضرت امام خمینی(ره) است که ریشه در خاستگاه همین مردم ارزشی و آرمان‌خواه دارد و البته بی‌توجهی آنان نسبت به این‌گونه افراد!! فرمانده کل سپاه پاسداران در واکنش به بخش دیگری از سخنان مطرح شده در همایش بانوی انقلاب، تأکید کرد: بدانیم همین دلواپسان با شنیدن این اظهارات، از این‌گونه افراد محکم‌تر، مؤمنانه‌تر و هوشیارانه‌تر در همه صحنه‌ها همچنان از انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام و شهیدان دفاع خواهند کرد و ادامه این سخن‌پراکنی‌ها تنها موجب افزایش نفرت جامعه از آنها می‌شود و این سیاه‌نمایی‌ها فقط بذر تردید در دل مسئله‌دار‌های انقلاب می‌پاشد و مردم مؤمن و انقلابی ما آن‌قدر آگاه هستند که بتوانند قضاوت‌های دقیقی داشته باشند. آنها خالق 9 دی بوده‌اند، در 22 بهمن‌های انقلاب حماسه‌های باشکوه آفریدند و قبلاً طراحان این‌گونه سیاه‌نمایی‌ها را منزوی کرده‌اند، همان‌گونه که نمایندگان خبره آنها اخیراً چنین کردند. سرلشکر جعفری در پایان تصریح کرد: آیا نباید از تاریخ صدر اسلام و حتی تاریخ نزدیک خودمان و حوادث درس‌آموز انقلاب اسلامی به‌ویژه فتنه 88 عبرت گرفت؟! هرگز در این‌گونه موضع‌گیری‌ها علاقه‌مندی به آرمان‌های امام، نظام و خیراندیشی برای امت اسلامی دیده می‌شود؟!

منبع: روزنامه کیهان




      

 

 باز هم مواضع جنجالی حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی با استقبال رسانه‌های منطقه‌ای بویژه رسانه‌های جریان ضد مقاومت اسلامی مواجه شد. به گزارش «وطن امروز»، هاشمی‌رفسنجانی اخیرا در گفت‌وگویی با روزنامه جمهوری اسلامی که یکی از روزنامه‌های نزدیک به او به شمار می‌رود؛ اظهاراتی نسنجیده درباره برخی گفتمان‌های انقلابی مخالف خود مطرح کرد و گفت: «افراطی‌های ‌ایران، از داعشی‌ها چیزی کم ندارند.» این اظهارات هاشمی‌رفسنجانی بلافاصله با استقبال رسانه‌های مخالف جریان مقاومت در منطقه مواجه شد. به عنوان نمونه روزنامه اماراتی «الیوم» که در بسیاری کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای توزیع می‌شود این جمله هاشمی را به عنوان تیتر یک خود انتخاب کرد و به نقل از رفسنجانی نوشت: «خطر تندروهای شیعه کمتر از تکفیری‌ها نیست.» پس از انتشار این اظهارات رفسنجانی در این روزنامه، برخی کاربران شبکه‌های مجازی در کشورهای منطقه نیز درباره آن به اظهارنظر پرداختند. نکته قابل توجه اینکه این اظهارنظر عمدتا از سوی رسانه‌هایی با گرایشات تند تکفیری مورد استقبال قرار گرفت البته اینکه روزنامه اماراتی الیوم که کشورش یکی از اصلی‌ترین حامیان داعش و یکی از منابع مالی تکفیری‌هاست، از این اظهارنظر هاشمی استقبال می‌کند و آن را به‌عنوان تیتر یک خود انتخاب می‌کند موضوعی قابل تامل است که البته ماهیت و دلایل آن بر کسی پوشیده نیست. واقعیت آن است که هاشمی‌رفسنجانی نسبت به تحولات منطقه و راهبرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به این تحولات، ساز مخالف می‌زند. به گزارش «وطن امروز»، طی سال‌های اخیر رفسنجانی بارها نسبت به تحولات منطقه، مواضعی برخلاف مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده است. او 5 خردادماه سال 1390 و در حالی که جبهه ضد مقاومت تلاش داشت انقلاب‌های منطقه را به سوریه بکشاند تا محور و حرکت این انقلاب‌ها را به انحراف بکشاند، اظهارنظری عجیب درباره تحولات سوریه مطرح کرد. او در اظهارنظری غیرمسؤولانه بشار اسد را همردیف دیکتاتورهای یمن و لیبی قرار داد و گفت: «می‌توان منطقه را دید که مردم هوشیار، آگاه، مجاهد و مبارز شده‌اند. مردم یمن ماه‌هاست در خیابان هستند و شهید می‌دهند. در لیبی نیز مردم می‌جنگند و کشته می‌دهند. در سوریه نیز مردم مقاومت می‌کنند.» در حالی که تحولات منطقه یک آرایش رسمی و واضح میان جبهه مقاومت و جریان ضد مقاومت بود، این اظهارنظر هاشمی در واقع همانند یک اقدام نادرست در پشت جبهه مقاومت بود. به همین دلیل این اظهارنظر نسنجیده رفسنجانی که در واقع ضربه‌ای به خط مقاومت بود، با استقبال رسانه‌های وهابی و سعودی مواجه شد. پایگاه خبری شبکه تلویزیونی سعودی «العربیه» همان زمان در خبری به انعکاس این موضع بی‌سابقه اکبر‌ هاشمی‌رفسنجانی پرداخت. العربیه با درج این عنوان که «هوشیاری ملت‌ها در سطح منطقه گسترده شده و هرگز به حاکمان رحم نخواهند کرد» چنین تیتر زد: هاشمی‌رفسنجانی: «آنچه در سوریه جریان دارد، جنبش یک ملت مقاوم است». دیگر رسانه‌های وابسته به دولت سعودی نیز با انتشار عکس رفسنجانی اقدام به انتخاب تیتر مشابه العربیه کردند. البته رفسنجانی به این هم بسنده نکرد. او در ادامه اظهاراتی درباره بشار اسد داشت که باعث بهت و حیرت ناظران و تحلیلگران داخلی شد. چندی بعد، نعیمه اشراقی، نوه‌امام‌(ره) در صفحه فیسبوک خود خبری منتشر کرد که نگرانی‌ها نسبت به رفتار مشکوک رفسنجانی نسبت به تحولات منطقه را بیشتر کرد. نعیمه اشراقی در صفحه فیسبوک خود نوشت: «آقای هاشمی‌رفسنجانی در ملاقات با جمعی از مردم استان اصفهان در حسینیه جماران که ساعاتی پیش انجام شد در ارتباط با بمباران اخیر سوریه سخنانی بدین مضمون ایراد کرد: دولتی که ملت خود را بمباران شیمیایی کند عواقب سخت آن را خواهد دید همانگونه که صدام در بمباران حلبچه ننگ ابدی را برای خود خرید و دچار چنین سرنوشت هولناکی شد.» هاشمی اسد را به صدام تشبیه کرد! البته او به این نیز بسنده نکرد. او 10 شهریور 1392 در مراسم سالگرد ارتحال آیت‌الله‌ صالحی‌مازندرانی در شهر شیرگاه سوادکوه شمالی در بخشی از سخنان خود به مسائل و مشکلات اقتصادی ایران اشاره کرد و گفت: «ما در محاصره، تحریم و بایکوتیم و نمی‌توانیم از منابع استفاده کنیم، باید گران بخریم و در دریافت پول هم با مشکلات فراوان روبه‌رو هستیم اما اخیرا شاهد خطر بزرگ‌تری هستیم. مردم سوریه بیش از 100 هزار کشته و 8 میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند آنها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است، مردم از یک طرف از طرف خود حکومت‌شان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگر امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» اگرچه با افزایش شدت انتقادات به این اظهارات نسنجیده رفسنجانی، دفتر او این اظهارات را تکذیب کرد اما با انتشار فایل صوتی اظهارات او، مشخص شد، حمله به اسد که به عنوان بازوی جریان مقاومت است، در دستور کار هاشمی‌رفسنجانی قرار گرفته است.

انتقاد از اسد، داعش را زایید!

این رفتار هاشمی‌رفسنجانی در واقع به معنای حمایت او از جریان تروریستی درون سوریه بود. در حالی که همگان انتظار داشتند ایران به عنوان کانون و پشتیبان اصلی مقاومت اسلامی در تحولات منطقه موضع واحد و قاطعانه‌ای علیه جریان‌های ضد مقاومت و در راس آنها غرب و آمریکا اتخاذ کند اما این مواضع رفسنجانی به نوعی تزلزل جبهه مقاومت را القا می‌کرد و باعث افزایش روحیه جریان ضد اسد در سوریه شد. این موضع رفسنجانی البته موضع جریان فتنه نیز بود و عوامل فتنه نیز به صورت مستمر به تخریب اسد و حمایت از تروریست‌های مخالف او می‌پرداختند. به عبارتی کاملا آشکار شد خط جریان فتنه در قبال تحولات منطقه، هماهنگی با بیرون نسبت به تضعیف جبهه مقاومت بود اما به مرور که مخالفت با بشار اسد منجر به تولد وحشی‌های داعش شد، هم حامیان منطقه‌ای تروریست‌های مخالف اسد و هم حامیان آنها در درون ایران به حاشیه رفتند! آنها یک آبروریزی تمام‌عیار به بار آوردند. ننگ همراهی با داعش هم برای حامیان منطقه‌ای آنها و هم برای همراهان آنها در ایران ابدی شد. آنها از مخالفت با اسد حمایت می‌کردند و اکبر رفسنجانی سرنوشت صدام را برای اسد پیش‌بینی می‌کرد اما به مرور مشخص شد آنها تمام این سرمایه را در جیب وحوش داعش ریختند. پس از این آبروریزی پیش‌بینی می‌شد جریان فتنه در داخل ایران و بویژه هاشمی‌رفسنجانی تا مدتی سکوت کرده و مواضع خود را اصلاح کنند اما در کمال حیرت، هاشمی نه‌تنها به خاطر رفتار خود از مردم عذرخواهی نکرد بلکه این روزها نه‌تنها منتقدان خود را به داعش تشبیه کرده که خوراک رسانه‌ای جریان وهابی و حامیان داعش در کشورهای کوچک منطقه را نیز فراهم کرده است. نکته قابل توجه این است که آقای هاشمی که خود متهم به نزدیکی با حامیان داعش است، اکنون منتقدان و مخالفان رویه خود را متهم به داعشی بودن می‌کند! آقای هاشمی هرچه می‌خواهد می‌تواند بگوید اما همه می‌دانند تحولات منطقه‌ای یک تقابل آشکار و گسترده است که در یک سو حامیان اسلام اصیل و مقاومت اصیل در برابر استکبار و صهیونیسم قرار دارد و در سوی دیگر استکبار، حکام سرسپرده منطقه و جریان‌های امیدوار به غرب قرار دارند! متاسفانه آقای هاشمی در این صف‌بندی آشکار در جریان اسلام اصیل و مقاومت اصیل قرار نگرفت!

منافع به هم‌پیوسته!

مدت‌هاست برای ناظران داخلی در ایران پیوند منافع برخی عناصر داخلی با عناصر خارجی نسبت به تحولات داخلی ایران و خارج از ایران آشکار شده است. اگر قرار باشد رفتار آقای هاشمی نسبت به تحولات منطقه ارزیابی شود، بدون تردید این موضوع ارتباط بسیار تنگاتنگی با موضوع و مقوله فتنه 88 دارد. واقعیت آن است که منافع مشترک داخلی و خارجی منجر به وقوع برخی رفتارهای نامتعارف داخلی شده است. بدون تردید اگر قرار باشد واقعیت مربوط به دلایل رفتار هاشمی نسبت به تحولات منطقه‌ای بیان شود، باید این موضوع در قبال نوع نگاه آقای هاشمی به غرب و منطقه بویژه نسبت به دوستان او در خاندان سعودی بررسی شود. هاشمی دقیقا در همین چارچوب در تحولات اخیر منطقه رفتار کرد. او در این قالب، بسیار صریح موضع گرفت؛ تاجایی که خردادماه سال گذشته و در آستانه کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، صراحتا گفت: «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم.» این اظهارنظر از آنجا قابل تامل بود که چند ماه قبل‌تر از آن، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی خود در سازمان ملل، نام هاشمی را بر زبان آورده بود! او به شکل گلایه‌آمیز و تلویحا از برخی نظرها و چشمداشت‌ها در آمریکا نسبت به هاشمی انتقاد کرد. نتانیاهو گفت: «حتی اکبر هاشمی‌رفسنجانی که آیت‌اللهی میانه‌رو محسوب می‌شود، گفته است اسرائیل با یک بمب نابود می‌شود.» وقتی در مقابل این نگرانی نتانیاهو، این جمله هاشمی که «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم» قرار گیرد، یک دریافت واقع‌بینانه نسبت به نوع نگاه هاشمی به منطقه و فرامنطقه ایجاد می‌شود. اما یک نکته دیگر نیز درباره نوع تشیع افراطی نیز وجود دارد. آنهایی که تحولات شیعه افراطی یا همان شیعه انگلیسی را رصد کرده‌اند، می‌توانند قضاوت کنند که اقدامات و رفتار این طیف، هم در خارج از ایران و هم در داخل ایران به سود منافع کدام جریان‌های سیاسی بوده است. شیعه لندن‌نشین در ایران، حامی سرسخت فتنه 88 بوده و هست و اظهارات رئیس این فرقه درباره تصمیمات نظام اسلامی نسبت به فتنه‌گران، کاملا در راستای دفاع از فتنه 88 بوده است! شیعه انگلیسی این روزها تنها در دستگاه فتنه توان فعالیت دارد و اساس کارکرد داخلی آنها نیز فعالیت در همین فرمول است. در بعد خارجی نیز، این فرقه، عملا ابزار غرب در توجیه فعالیت وهابیت هستند. آنها تلاش می‌کنند از طریق این فرقه دست‌ساز، نوعی توازن را در افکار عمومی نسبت به جنایات تکفیری‌ها و داعش ایجاد کنند! ماهیت فرقه شیعه انگلیسی در جریان حملات داعش در عراق بر همگان آشکار شد. آنها حتی نتوانستند یک دسته 80 نفری علیه داعش بسیج کنند! کسانی که به بهانه دفاع از اهل بیت بدترین توهین‌ها را به بزرگان اهل سنت روا می‌داشتند، حاضر نشدند در دفاع از بقاع متبرکه، ولو یک عکس یادگاری با لباس رزم علیه داعش بگیرند! دلیل این اقدام نیز مشخص است چرا که کارکرد آنها نه مقابله بلکه تقویت کارکرد داعش است و داعش نیز از دل همان جریانی درآمد که آقای هاشمی اقدامات آنها علیه بشار اسد را دفاع و مقاومت می‌دانست!

منبع: روزنامه وطن امروز

 




      

 رئیس‌جمهور در سخنان تبلیغاتی- انتخاباتی خود در برنامه انتخاب ایرانی که در شبکه جهانی جام‌جم پخش می‌شد، تاکید کرد: باید بدانید که ارزش پاسپورت علامت نوع رابطه ما با دنیاست؛ اگر روابط ما با کشوری، قاره‌ای یا کل جهان صمیمی و بر مبنای احترام متقابل و منافع متقابل، روابط گرمی شد، آنوقت شهروند ایرانی در آن کشور جایگاه دیگری پیدا می‌کند، در آن صورت چهره ایرانی را که می‌بینند، به عنوان چهره دوست نگاه می‌کنند و پاسپورت هم جایگاه خود را پیدا می‌کند". وی همچنین تصریح کرد که " قول می‌دهم که اعتبار و احترام را به پاسپورت ایرانی برگردانم". جالب بود

این سخنان کاندیدایی که داعیه به کارگیری تدبیر در امور و احیای امید در کشور را داشت و با شعار اصلاح روابط بین المللی ایران با جهان (بخوانید دنیای غرب) توانسته بود اکثریت ضعیف آراء در انتخابات ریاست جمهوری را به خود اختصاص دهد، امروز با این اتفاق نادر و عجیب (ممانعت آمریکا از ورود حمید ابوطالبی به‌عنوان نماینده ایران در سازمان ملل و کوتاه آمدن دولت تدبیر! خیلی خنده‌دار و معرفی غلامعلی خوشرو به‌جای ابوطالبی) کاملا به حاشیه رانده شده و این سوال در اذهان ایجاد می شود که تلاش دو ساله دستگاه دیپلماسی دولت تدبیر که همه تابوهای 35 ساله را شکست و هر کار نکرده ای در ساحت جمهوری اسلامی از گفتگوی تلفنی با رییس جمهور دولت جنایتکار امریکا گرفته تا پیاده روی در خیابان های ژنو با وزیر امور خارجه این دولت را انجام داده چه نتیجه ای در بر داشته است؟ آیا توانسته سفیر کشورمان را راهی نیویورک کند و یا مانع کاهش قیمت نفت جهانی شود و یا حتی پیشرفت محسوسی در راستای منافع ملی در پرونده هسته ای داشته باشد؟

البته نباید از حق گذشت که دولت اقای روحانی در ماه‌های تصدی خود تلاش بسیاری را برای بهبود روابط خود با کشورهای غربی از جمله آمریکا به خرج داد؛ اما آنچه باید ملاک تصمیم باشد، واکنش ها و واقعیت هاست.

مراودات سیاسی و دیپلماتیک قواعد و اصول خود را دارد و نمی‌توان بر پایه احساسات و تمایلات درونی با آن روبرو شد و البته داشتن "امید" صرفا نمی تواند کلید هر قفل بسته ای باشد چنانکه حفظ اعتماد به نفس و تکیه بر قدرت درونی و افزایش آن، در کنار بهره‌گیری از مشاورانی که حداقل اعتقادی به استقلال سیاسی-اقتصادی کشور در هزاره سوم میلادی داشته باشند می تواند موثر و راه گشا باشد، هرچند که در این میان مشخص نیست که دولت یازدهم و دستگاه دیپلماسی آن تا کجا به رفتارهای دوگانه و خالی از اعتماد و قاعده غرب تکیه خواهد کرد.  مشکوکم




      

 

سلام.

نام من چـــــــادر است...نام مادرم حجـــاب و پدرم عفـــاف است. .

روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم...

شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محافظت نکردید، هیچ وقت یادم نمیرود...از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد، خاکی شدم....وقتی سیلی خورد، در صورتش بودم، وقتی بین درو دیوار محسنش سقط شد، خونی شدم.....خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد...

و شما با من چه کردید؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که می خواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده...

از شماست که بر ماست...

شنیدم که می گفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید!

اگر شمایی که خود را وارثان من می دانید درست رفتار می کردید و حرمتم را حفظ می کردید وضعیت من اینگونه نبود...

عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود...

مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید...

مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من، کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند...

عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید...

مرا به هر جایی بردید ... از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسرها تا کافی شاپ و محیط های فاسد تر...

هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید...

به سیاهی رنگم ایراد گرفتند...و شما سعی کردید مرا عوض کنید!!!

عده ای از شما به من مدل دادید، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم...مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید...

شما به میراث فرهنگیتان دست نمی زدید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید...

به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ،و یادتان رفت برای چه آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم به شما میرسیدم...

شکایت شما را خواهم کرد...

به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید، به جای اینکه مرا به سوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد...

 




      

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: آقای زیباکلام در نامه‌ای به سفارت سوئد پیشنهاد کرده است که جایزه صلح نوبل را به آقای علی مطهری بدهند!

گفت: بدجوری به علی مطهری اهانت کرده چون جایزه صلح نوبل از بدنام‌ترین جایزه‌هاست و تاکنون به افرادی نظیر شیمون پرز، اسحاق رابین، مناخیم بگین، انورسادات و... داده شده است.
گفتم: از این گذشته اعطای جایزه صلح نوبل را کشور «نروژ» برعهده دارد و نه «سوئد»، ضمن آن که پارلمان نروژ این جایزه را می‌دهد و نه وزارت خارجه و دولت آن کشور!

گفت: آقای زیباکلام با این همه هوش و سواد و دانش سیاسی باید مواظب باشد که مراکز بزرگ آکادمیک دنیا ایشان را ندزدند... تازه این آقا استاد علوم سیاسی هم هست!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند اسب سفید رستم چه رنگی بود و مال کی بود؟! یارو مدتی فکر کرد و گفت؛ آهان! فهمیدم؛ سیاه بود و مال زورو بود!




      

در ماه محرم امسال رسانه ملی اقدام به پخش یک سخنرانی از حسن رحیم پور ازغدی کرد. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در این سخنرانی که در جمع عده ای از مداحان ایراد شده بود، از ترویج انحرافات در مراسم عزاداری‌ها و برخی بدعت گذاری‌ها انتقاد کرد.

یکی از مواردی که رحیم‌پور در میان انتقادات خود به آن اشاره کرد، "راه اندازی دهه های جدید عزاداری" بود. او در همین راستا گفت: سالی که شش ماهش عزاداری است دیگر عزاداری‌اش ارزشی ندارد. این کارشناس مسائل مذهبی همچنین با بیان اینکه عده ای مدام ایام جدید خلق میکنند به راه اندازی دهه محسنیه اشاره کرد و گفت که با این قبیل اقدامات جایگاه عزاداری شکسته می شود و خیلی‌ها دیگر رغبتی به عزاداری پیدا نمی‌کنند.

به دنبال این سخنان وی برخی از کسانی که مخاطب انتقادات رحیم پور قرار گرفته بودند، اقدام به تحریف و انتشار گزینشی سخنان او کردند. آنها کوشیدند تا اینگونه وانمود کنند که رحیم‌پور منکر وجود حضرت محسن(ع) است.

پس از این جنجال‌ها رحیم‌پور که برای ایراد سخنان در پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران حاضر شده بود به هجمه‌هایی که در روزهای پیش از آن به مواضعش شده بود پاسخ داد.

او در میان سخنان خود از عبارت تشیع لندنی استفاده کرد و به تشریح خصوصیات و ویژگی های این فرقه انحرافی پرداخت.

 رحیم پور این نوع از تشیع را به اندازه وهابیت خطرناک دانست و با بیان اینکه برخی مجالس عزادرای وجود دارند که آبروی شیعه را میبرند گفت: هدف دشمن و وهابیت این است که نشان دهند شیعه احمق است و جنگ داخلی راه بیندازند.

"شیعیان قالتاق" توصیف دیگری بود که رحیم پور از این گروه با آن یاد کرد و گفت: اینها شاه و صدام و داعش را می‌پذیرند ولی با خمینی و خامنه ای و مطهری درگیر می‌شوند. اینها به انقلابیون با بغض نگاه می‌کنند.

** مخاطب سخنان رحیم پور کدام گروه هستند؟

سید صادق شیرازی فرزند سیدمهدی شیرازی است که در روز 20 ذی‌الحجه 1360 قمری در کربلا متولد شد. پدرش سیدمهدی از نوادگان مرحوم میرزای شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو بود. سید مهدی در محضر برخی علما و مراجع در کربلا، نجف و کاظمین علوم اسلامی را فراگرفت. او دارای شش پسر به نام‌های محمد، علی، حسن، حسین، صادق، مجتبی و هفت دختر بود، که البته از پسران علی و حسین و یکی از دختران در سنین کودکی فوت کردند. پس از وفات سیدمهدی شیرازی در سال 1329، سیدصادق، سیدحسن و سیدمجتبی اعلام اجتهاد کردند و برادرشان سید محمد را نیز مرجع تقلید نامیدند.

سیدحسن به سوریه و لبنان رفت و در آنجا با امام موسی صدر آشنا شد. او در ابتدا روابط خوبی با امام موسی برقرار کرد اما خیلی زود بعلت تفکراتش با او دچار اختلاف شد و کار به جایی کشید که امام (ره) پرداخت سهم امام به طلاب و شاگردان سیدحسن را حرام اعلام کردند. سیدمجتبی شیرازی هم در دوران پهلوی به ایران آمد ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، لندن را برای اقامت انتخاب کرد.

سیدصادق شیرازی اما به همراه برادرش سیدمحمد در سال 1349 هجری شمسی به کویت رفت؛ آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمدند و ساکن قم شدند. سید صادق پس از اقامت در در قم اقدام به راه اندازی جریان کربلایی‌ها موسوم به جریان شیرازی ها کرد. جریانی متشکل از عده‌ای از روحانیون که درجه علمی بالایی نداشتند و برای مرجعیت سیدمحمد نیز بسیار تلاش کرده بودند. پس از فوت سیدمحمد در سال 1380 با حمایت این جریان سیدصادق اعلام مرجعیت کرد. جریان شیرازی‌ها همچنین مراسم تشییع جنازه سیدمحمد را تبدیل به میتینگی سیاسی برای مخالفت با نظام اسلامی کردند و در حالی که قرار بود سیدمحمد به فرموده رهبر انقلاب در حرم حضرت معصومه(س) دفن شود آنها مانع از انجام آن شدند و سرانجام با دخالت نیروهای امنیتی به این ماجرا قائله داده شد.

‌سیدمحمد شیرازی در اواخر عمرش تاکید بسیاری بر لزوم راه اندازی شبکه ماهواری و انجام امور تبلیغی از این طریق داشت. پس از فوت او همین امر بهانه‌ای شد تا صادق شیرازی راه‌اندازی شبکه های ماهواره ای را در دستور کار خود قرار دهد. این جریان هم اکنون دارای نزدیک به بیست شبکه ماهواره ای و بسیاری سایت اینترنتی است که برخی از آنها از درون ایران و البته بسیاری از آنها نیز از لندن مدیریت می شوند. این شبکه ها در طی شبانه‌روز به زبان‌های فارسی، انگلیسی، عربی و ترکی در حال ترویج دیدگاه‌های فرقه شیرازی‌ها هستند.

مدیریت بسیاری از این شبکه‌ها را یک روحانی کویتی به نام یاسر حبیب بر عهده دارد. او داماد سید مجتبی شیرازی است برادر سیدصادق است که هم اکنون در لندن زندگی میکند. یاسر حبیب زمانی که به علت عقاید افراطی خود در کویت به 15 سال زندان محکوم شده بود، با فشار انگلیسی‌ها آزاد شد و به لندن پناه برد. او پس از حضورش در انگلیس به گسترش فعالیت‌های تبلیغی خود علیه اهل سنت ادامه داد.

در رمضان 1431 قمری و در سالروز وفات عایشه همسر پیامبر اکرم(ص)، یاسر حبیب مجلسی در لندن برگزار کرد و در آن به فحاشی علیه عایشه پرداخت. شبکه‌های ماهواره ای او نیز این مراسم را بصورت کامل پخش کردند.

پس از این اتفاقات رهبر معظم انقلاب در پاسخ به استفتایی از سوی علمای شرق عربستان، با صدور فتوایی هر گونه اهانت به نمادهای اهل سنت از جمله همسران پیامبر را حرام اعلام کرد پس از آن بود که این جریان مخالفت علنی با جمهوری اسلامی و حمله به بسیاری از مراجع تقلید و شخصیت‌ها از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سیستانی و سیدحسن نصرالله را در دستور کار خود قرار داد.

** دیدگاه‌های شیرازی‌ها چیست؟

این فرقه و رسانه‌های زنجیره‌ای آن در ایام محرم اقدام به ترویج شنیع‌ترین مسائل با عنوان شعائر حسینی میکنند به طوری که باعث وحشت بسیاری از مردم دنیا از شیعیان شده‌اند؛ برخی از این اقدامات قمه زدن، با زنجیر تیغ‌دار به بدن زدن، راه رفتن بر روی خار هستند. این جریان همچنین علاوه بر دهه محسنیه اقدام به ایجاد ایام دیگری نیز کرده‌اند؛ از جمله ایام شهادت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم، ایام تشکیل شورای شوم سقیفه ملعونه و نقض بیعت غدیر، ایام سه بار هجوم به خانه وحی و به آتش کشیدن آن، ایام ضرب و شتم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، ایام غصب فدک و واقعه جانکاه کوچه، ایام ارتداد امت و ایام شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام یکی دیگر از اقدامات این جریان نام‌گذاری هفته برائت! در مقابل هفته وحدت است بطوری که در مقابل بزرگداشت هفته وحدت که از 12 تا 17 ربیع است، ایام 9 تا 15 ربیع‌الاول را هفته برائت نامیده است.

اما در کنار همه این موارد شاید اصلی‌ترین هدفی که این جریان دنبال میکند، جدایی دین از سیاست است؛ هدفی که پایه آن را در هیأت‌های عزاداری قرار داده‌اند و در این راستا حتی حمایت‌های مالی از هیأت هایی که اهداف آنها را اجرا میکنند نیز بعمل می‌آورند.

** مواضع شیرازی‌ها در فتنه 88

خانواده شیرازی در جریان فتنه 88 نیز نه تنها جریان اقدامات جریان فتنه را محکوم نکردند بلکه به حمایت از آن نیز پرداختند. سید صادق شیرازی در سخنرانی خود که در تاریخ 28 صفر 1431 در قم ایراد شد با استفاده ازکلماتی ناشایست اقدام به توهین به شخصیت‌های برجسته نظام کرد که متن سخنان وی در برخی از سایت‌های حامی وی موجود است. این جریان همچنین در تناقضی آشکار با ادعای ارادت خود به ائمه اطهار(ع)، هنگامی که فتنه گران اقدام به توهین به شعائر حسینی کردند نسبت به آن سکوت کرد. کار حتی به جایی کشید که مسئول دفتر وی محمد حنافروش، مدیرمسئول شبکه جهانی امام حسین و سید حسین شیرازی فرزند او نیز به خاطر حمایت از فتنه‌گران در سال 88 و ترویج خرافات در شبکه‌های جهانی نیز مدتی بازداشت شده بودند.

** موضع امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای درباره اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی

امام خمینی در دوسال آخر حیاتشان واژه "اسلام آمریکایی" را بیان و به تشریح ویژگی‌های آن پرداختند. ایشان همچنین با بیان اینکه راه مبارزه با اسلام امریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است، خواستار روشن شدن تمام زوایای آن توسط علما و حوزه‏های علمیه شدند.

رهبر انقلاب هم در سال‌های پس از رحلت امام خمینی(ره) به تببین ویژگی‌های اسلام آمریکایی و در مقابل آن به تبیین ویژگی‌های اسلام ناب محمدی پرداختند.

ایشان طی سخنانی در تاریخ بیستم شهریور 1392 فرمودند: "(دشمنان اسلام) خوب فهمیدند که اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد کشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروه‌های تکفیری را به راه میاندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیاری از فِرق اهل سنّت را هم تکفیر کنند؛ از آن طرف هم یک عدّه مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند؛ که میبینید، میشنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها میگذارند؛ در کجا؟ در آمریکا! در کجا؟ در لندن! آن تشیّعی که از لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد."

حضرت آیت الله خامنه ای در سال 82 و در دیدار اعضای هیأت رزمندگان اسلام نیز به تلاش برخی فرقه‌ها برای جدا کردن دین از سیاست در هیأت های عزاداری اشاره کردند و فرمودند: هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین است، یعنى علاقه‌‌مند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزادارى مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است.

منبع: خبرگزاری نسیم




      

 

 

جلوه هایی از گستره مشارکت سیاسی اجتماعی زنان بر اساس تمدن اسلامی:

مساله مشارکت و نقش آفرینی زنان در مسایل اجتماعی و سیاسی چیزی نیست که امروزه در جامعه ما طرح شده باشد. شاید در عصور متاخر، بیش از یک قرن باشد که جامعه بشری درگیر این موضوع شده است. جنبش های فمنیستی، تلاش زنان غربی است برای بدست آوردن حقوق خود - حقوق اجتماعی و سیاسی و البته برابر با مردان - تلاش پیگیری که ناشی از افراط و تفریط های متفکران غربی است. رشد و گسترش این تفکر در جهان پس از تشکیل کنفرانس های جهانی زنان سرعت بسیار یافت و افکار فمنیستی توانستند از این طریق به درون باور دولت ها و ملت ها نفوذ کنند. اسناد بین المللی زنان در این کنفرانس های جهانی توسط اندیشمندان فمنیست اروپا و آمریکا تدوین شده و با اندک تغییراتی مورد تصویب کشورهای در حال توسعه قرار گرفت.

 متاسفانه در بین اندیشمندان مسلمان، علیرغم باور کلی نسبت به اصالت و قدمت تمدن اسلامی، مسائل زنان که نیمی از جامعه اسلامی را تشکیل می دهند هنوز تاحدودی مبهم است و در مواردی، دیدگاه شفاف و روشنی از اسلام نسبت به آن عرضه نمی شود.


لذا لازم است جلوه هایی از گستره مشارکت سیاسی اجتماعی زنان به ویژه نزد مکتب اهل بیت علیهم السلام مورد بررسی قرار گیرد و در نهایت به تجربیات گرانبهای انقلاب اسلامی که بی شک بهره گرفته از آموزه های اصیل اسلامی است، اشاره شود.

با ظهور دین اسلام کسانی که معارف اسلامی را مانع رسیدن به مال و جاه خویش می یافتند تلاش کردند تا حقایق را برخلاف آنچه هست در اذهان بنمایانند. یکی از امور مهمی که دین مقدس اسلام عنایت خاص بر آن داشته، توجه به تعالی زنان است، زنان که مظهر رحمت خداوندند گاه در تاریخ مقهور قدرت مدران خودپرست شده اند. لذا آموزه های اسلامی می کوشد تا مردم بدون تاثیر جنسیت، رنگ و یا نژاد در سیر الی الله قدم بردارند تا آنجا که مسجود فرشتگان الهی شوند. در این مسیر زن هیچ تفاوتی با مرد ندارد چرا که روح الهی انسان است که این سیر را به عهده دارد و شائبه دخالت جنسیت در روح الهی اندیشه ای سخت خطاست.

 

 

 

با ظهور اسلام زنان جانی تازه یافتند و در صحنه های مختلف رسیدن به کمال گاه گوی سبقت را از مردان ربوده و مشمول آیه "السابقون السابقون، اولئک المقربون" شدند. در اینجا به نمونه هایی از این دست اشاره می کنیم:

 

 

  1.     حضور زنان در بیعت های دوران پیامبر

 

حضور زنان در بیعت های دوران پیامبر به معنای حضور در حساس ترین امور سیاسی اسلام است. این بیعت ها نشانگر اطاعت مردم از رهبری جامعه است و آن چنان اهمیت دارد که خداوند در قرآن اجر وفاداران بر این بیعت را اجر بزرگی توصیف نموده و می فرماید: "ان الذین یبایعونک انمام یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما".

الف) آن زمان که پیامبر (ص) از جانب کفار تحت فشار بودند عده ای از اهل یثرب نزد وی آمده و پس از آشنایی با اسلام در بیعتی با پیامبر اکرم(ص) شرکت نمودند که آن را عقبه اولی یا بیعة النساء می نامند. در این بیعت زمانی به نام عفراء، دختر عبید بن ثعلبه حضور داشت.حضور وی در این زمان که زنان از اولین و ابتدایی ترین حقوق فردی و اجتماعی خود محروم بودند، بسیار شگفت آور و مهم محسوب می شود.

ب) سال بعد، 73 تن از مسلمانان از یثرب به مکه آمده و بیعت جدیدی مشهور به عقبه ثانی با پیامبر اسلام(ص) بستند.و بنا بر متون تاریخی در این بیعت نیز زنانی همچون نسیبه، دختر حارث انصاری و خواهرش، نسیبه دختر کعب از بنی خزرج، ام منیع و اسماء، دختر عمروبن عدی حضور داشتند. این بیعت نیز در شرایط حساسی نیز واقع شد.

ج) بیعت با پیامبر(ص) بار دیگر در جریان صلح حدیبیه تکرار شد که مورد اشاره آیات قرآن نیز می باشد.در این بیعت که به بیعت رضوان مشهور است تعدادی از بانوان شرکت داشتند که تاریخ اسامی ربیع بنت معوذ، ام هشام انصاریه و نسیبه دختر حارث را به خاطر سپرده است.

د) بیعت دیگری در جریان فتح مکه رخ داد که البته کمی متفاوت بود و در این بیعت تفاوتی بین زنان و مردان وجود نداشت که حضور زنان در این بیعت مورد اشاره آیه 12 سوره ممتحنه قرار گرفته است.

ه) تاریخ شاهد بیعت های دیگری نیز پس از دوران پیامبر با حضور زنان بوده است لذا امام خمینی(ره) در آغاز انقلاب تلاش کرد از حضور زنان در بیعت با بیانی نوینت و امروزی یاد کند آنجا که فرمود:" زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند."

و) مکتب اهل بیت(ع) این حضور سیاسی اجتماعی و نقش فعال زنان نه تنها در اصلاحات اجتماعی بلکه در ایجاد ساختاری مبتنی بر اندیشه های اسلامی را ارج می نهد آنجا که امام باقر(ع) پنجمین امام شیعیان می فرماید که در آخرالزمان و هنگامه ظهور مهدی(ع) تعداد 50 زن در میان یاران او دیده می شوند و در بین رکن و مقام با او بیعت می کنند.

 

ادامه دارد...




      

حجت الاسلام مهدی ابوطالبی، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفتگو با «نسیم» ضمن بررسی عملکرد و رویکرد مستشرقین در ایران، گفت: برخی تحلیل گران همانند ادوارد سعید و دکتر داوری در خصوص شرق شناسی به عنوان یک رشته یا کار آکادمیک علمی که در غرب شکل گرفته است، معتقدند که شرق شناسی توسط غربی ها به نوعی شناخت شرق نیست بلکه ابداع شرق و تولید شرقی که مورد نظر آن ها است، می باشد؛ علت این است که اروپائی ها برای نشان دادن هویت خود باید با تعریف شرق و هویت شرق این کار را انجام دهند.

وی با اشاره به بحثی در منطق مبنی بر این که بسیاری چیزها با ضد خود بهتر شناخته می شوند، افزود: این همانند مثل معروف «ادب از که آموختی از بی ادبان است»، به عبارت دیگر اگر بی ادبی ها را ترک کنید در عمل با ادب می شوید؛ لذا بسیار مواقع تعریف امری شناساندن ویژگی های آن امر است همانند این که می گویید این دیوانه نیست، مستبد نیست، ظالم نیست و...
ابوطالبی ادامه داد: نیت کلانی که بر سر شرق شناسی بود این گونه است که تلاش شد شرق را به عنوان یک مجموعه انسان های بی فرهنگ، بربر، بی نظم، دارای حکومت های استبدادی، عدم برخورداری از عقل و هوش بالا و... نشان داده شود؛ این ویژگی ها در بسیاری از توصیفات شرق شناسان وجود دارد.

 

* شرق شناسان و تلاش در معرفی شرق به عنوان مجموعه ای از انسان‌های بی نظم و بی فرهنگ

وی با تاکید بر این که شرق شناسان قصد داشتند شرق را به عنوان مجموعه ای از انسان های بی نظم و بی فرهنگ جا بیاندازند، گفت: این تعابیر درباره ایرانی ها نیز عنوان شده است که ایرانی ها نامنظم، بی فرهنگ و... هستند و در مقابل، غرب و غربیان، منظم، با هوش، عالم، پیشرفته و...هستند و این تعابیر جا افتاده است؛ این فضا را شرق شناسی ایجاد کرده است؛ روح حاکم بر شرق شناسی چنین روحی بوده است.
ابوطالبی در ادامه اذعان داشت: این امر به این معنا نیست که تمام شرق شناسان جاسوس و عامل استعمار و به دنبال این نیت بودند؛ در حقیقت انسان هایی با این نیت ها وارد شدند و این افراد از برخی اندیشمندان دینی در راستای اهداف خود بهره بردند.

 

* فرمان 20 ماده ای جرج سوم، پادشاه انگلستان برای شرق شناسان

وی در خصوص یکی از شخصیت های انگلیسی به نام سرگی اوزلی که در اوایل قرن 19 به ایران آمده، گفت: این فرد کسی بود که در جریان قرارداد ترکمنچای و گلستان تاثیر گذار بود؛ سرگی اوزلی که نماینده انگلیس در ایران است فرمان 20 ماده ای از جرج سوم، پادشاه انگلستان، دارد.
ابوطالبی افزود: در این فرمان 20 ماده ای تاکید شده است زمانی که وارد ایران می شوید از منابع مالی و نظامی ایران، وضعیت ارتش ایران، راه های وصول مالیات در زمان صلح و جنگ، هنرها، عادات و سنن، رسوم و خلقیات ایرانی ها، اطلاعات تاریخی، آثار باستانی و... اطلاعات کسب کنید؛ این اتفاق افتاد و برادر او، ویلیام اوزلی، که فردی علمی بود، این اقدامات را صورت داد.
وی در خصوص ویلیام اوزلی، اذعان داشت: این فرد در طی 3 سال حدود 800-700 جلد کتاب خطی را از ایران خارج کرد؛ ممکن است برای فردی که باستان شناس است و علاقه علمی به باستان شناسی دارد، هزینه کنند و از وی بخواهند در فلان منطقه مطالعات باستان شناسی خود را انجام دهد؛ این فرد به دنبال علائق علمی خویش است ولیکن نتیجه برای آن‌ها است؛ این فضا را در شرق شناسی بسیار می بینید.

 

* شرق شناسان اختلافات قومی و مذهبی ما را شناسایی می‌کردند

ابوطالبی افزود: این افراد اختلافات قومی و مذهبی ما را شناسایی کردند؛ بسیاری از کتاب های شرق شناسی فرق و مذاهب را توضیح داده و این مباحث کاملا علمی است؛ دستور جرج سوم نیز بر این مبنا است که تنوع قومی، تنوع مذهبی، تنوع جغرافیایی، اختلافات قومی و مذهبی و... را شناسایی کنند.
وی ادامه داد: در این فرمان اشاره نشده است که این اطلاعات را به چه منظور می خواهند ولیکن فردی که در رشته دین شناسی و مذهب شناسی تحصیل می کند، این مطالعات را انجام می دهد، کسی که در رشته تاریخ تحصیل می کند در نسخ خطی و تاریخی تحقیق می کند، فردی دیگر در زمینه باستان شناسی کار می کند و به این ترتیب مجموعه این افراد مجموعه اطلاعاتی است که برای سلطه غرب بر شرق بسیار مفید واقع شده است.

 

* مستشرقین از فرقه شناسی به بحث های سیاسی جدی می رسند

ابوطالبی در خصوص شکل گیری داستان علی محمد باب، گفت: انگلیسی ها شناسایی کردند که ایرانی ها اعتقادی مبنی بر امام زمان (عج)، غیبت و ظهور او دارند؛ از فرقه شناسی به بحث های سیاسی جدی می رسند؛ در فرقه شیخیه بحثی به نام رکن رابع وجود دارد که به معنای رابط بین مردم و امام زمان (عج) است؛ سید علی محمد باب در فضای شیخیه چنین ادعایی را کرده است.

 

* شناسایی پتانسیل‌های مهدویت در جامعه ایران توسط مستشرقین باعث پرورش افکار علی محمد باب شد

وی ادامه داد: قبل از این مشخص نیست علی محمد باب ارتباط با انگلیس داشته باشد ولیکن آن ادعا و شناسایی آن پتانسیل و علاقه مردم به مهدویت باعث پرورش علی محمد باب شد و در ادامه ادعای باب، مهدویت، پیامبری و خدایی می‌کند و دین جدید ارائه می دهد؛ پیروانش بهائیت و ازلی را به راه می اندازند؛ شاهد پیوند خوردن این افراد با انگلیسی ها و صهیونیست ها هستید.
ابوطالبی با تاکید بر این که در ادامه این روند مرکز بابیت به اسرائیل منتقل شد، اذعان داشت: صهیونیست ها با بهائی ها از گذشته تا امروز کاملا مرتبط بودند؛ از اختلافات و پتانسیل های مذهبی برای اهداف سیاسی این چنینی بهره بردند؛ اطلاعات جغرافیایی در بحث های نظامی بسیار مفید است؛ اطلاعات مالی، سرزمینی و .... نیز در زمینه های مختلف سودمند بوده است.
وی با تاکید بر این نکته که تمام شرق شناسان جاسوس نبودند، اذعان داشت: قدرت های استعماری از امکانات و فضای علمی شرق شناسان در اهداف خود بهره جستند؛ بسیاری از محققین غربی که وارد کشورهای شرقی شدند و کارهای مطالعاتی انجام دادند، در ابتدای کتاب های خود از بنیادهای صهیونیستی برای فراهم کردن امکان تحقیق تشکر می کنند.

 

* بنیادهای صهیونیستی هزینه های شرق شناسان را پرداخت می کنند

ابوطالبی با تاکید بر این که بنیادهای صهیونیستی یا استعماری هزینه های شرق شناسان را پرداخت می کنند، گفت: برخی از افراد کاملا علمی هستند ولیکن با دستگاه سیاسی مرتبط هستند؛ از جمله این افراد می توان به ادوارد براون اشاره کرد؛ ادوارد براون شخصیتی علمی که از ابتدا علایق شرق شناسی داشته است و مطالعات فراوانی بر زبان عربی، زبان فارسی، ترکیه، ایران و... داشته است.
وی در ادامه افزود: زمانی که ادوارد براون وارد ایران می شود به طور کامل با وزارت خارجه انگلستان در ارتباط است؛ دفاع از بهائیت، دفاع از بابیت، دفاع از اقدامات انگلیس در ایران و... در آثار وی مشهود است؛ انگلیس را به گونه ای جلوه می‌دهد که خیرخواه ایران است؛ با این فضاها کتاب می نویسد و در آن از بهائیت و بابیت دفاع می کند.

 

* شرق شناسی ابزاری برای سلطه غرب بر کشورهای شرقی است

ابوطالبی با تاکید بر این که شرق شناسی ابزاری برای سلطه غرب بر کشورهای شرقی است، اذعان داشت: نمی خواهیم نگاهی افراطی داشته باشیم؛ ادوارد سعید در کتاب خود عنوان می کند شرق شناسی یک نهاد است که در آن تقسیم کار صورت گرفته و افرادی که در آن به کار گرفته شدند شاید در نیابند برای کدام نهاد خدمت می کنند.
وی افزود: فرد شرق شناس علاقه علمی خود را پیش می برد ولیکن برخی آگاهانه در خدمت قدرت های غربی کار می کنند؛ بعد علمی شرق شناسی به هیچ عنوان زیر سوال نمی رود، این که افرادی علمی در حال انجام کارهای آکادمیک علمی هستند منتها به طور عملی در خدمت آن جریان قرار می گیرند.
ابوطالبی در ادامه در خصوص نامگذاری خیابانی در تهران به نام ادوارد براون، اظهار داشت: این رفتارها به دلیل نا آگاهی ها است؛ برخی شخصیت ها همانند ادوارد براون که خیابان به نام وی شده است، دارای ابعاد سیاسی نیز هستند و صرفا شخصیتی آکادمیک و علمی نیستند؛ از ادبیات این فرد کاملا بر می آید که فردی صرفا علمی نیست.

 

* ادوارد براون و تلاش برای جلوه دادن انگلیس به عنوان مهم ترین عامل انقلاب مشروطه در ایران

وی ادامه داد: شخصی که در کتاب انقلاب مشروطه اتهاماتی را به علمای دینی وارد می کند، تلاش دارد نقش دین را کمرنگ جلوه دهد، سعی دارد انگلیس را مهم ترین عامل انقلاب مشروطه نشان دهد در حالی که انگلیس به دنبال انحراف نهضت مشروطه بوده است و... نشان می دهد تحلیل هایی جانب‌دارانه دارد و از ادبیات علمی کاملا به دور است؛ فرد منصف علمی هیچ گاه این گونه سخن نمی گوید.
ابوطالبی اظهار داشت: فرض کنید افرادی که اهل ادبیات هستند ممکن است تاریخ ادبیات ادوارد براون به عنوان کاری علمی، برای آن ها خوشایند باشد یا اکتشافات باستان شناسی اندیشمندان و باستان شناسان غربی برای فرد باستان شناس خوشایند است و این افراد را فرهیختگانی می دانند که در حل و کشف بسیاری از مسائل قدم برداشتند؛ لذا در جامعه علمی و تخصصی در حوزه های غیر سیاسی و غیر تاریخی این شخصیت ها علمی شناخته می شوند.

وی اظهار داشت: به دلیل عدم نظر به پشت صحنه اقدامات علمی شرق شناسان، این افراد مورد تمجید واقع می شوند؛ این نشانه ناآگاهی های ما است؛ عدم اطلاع ما از سلطه های کلان در این فضا به چنین اقداماتی در خصوص شخصیت های شرق شناس غربی منجر می شود؛ در حوزه کتاب های تاریخی این واقعیت وجود دارد که بسیاری از محققان ما کتاب های غربی و شرق شناسان را در دانشگاه ها تدریس می کنند.
ابوطالبی گفت: کتاب‌هایی مانند «ریشه های انقلاب ایران»، کتاب فوکو و... در دانشگاه های ما بحث می شود؛ برخی کتاب ها به عنوان کتاب مرجع قرار می گیرد؛ کتاب های قدیمی شرق شناسان به عنوان مرجع و مسند قرار گرفته است؛ اگر بخواهید دقیق و علمی نظر کنید، این کتاب ها عموما مخدوش هستند و جانب دارانه و با نگاه های بدی نوشته شده است منتها بسیاری از فضاهای دانشگاهی ما حتی در حوزه تاریخ، علوم غربی و... وابسته به متون غربی است.

 

* وابسته بودن فضای دانشگاه به متون غربی سبب شده شخصیت هایی چون ادوارد براون  افراد علمی معرفی شوند

وی با تاکید بر این که وابسته بودن فضای دانشگاه به متون غربی سبب شده است شخصیت هایی هم چون ادوارد براون به عنوان افراد علمی محبوب شوند، گفت: برخی مواقع تحلیل نادرست از این افراد در کتاب های ما عنوان می شود؛ اگر نگاه منافع ملی، امنیت ملی و ملی گرایانه داشته باشیم نباید به کارهای این افراد اعتماد کرد و آثار آن ها را مورد تجلیل قرار دهیم به ویژه افرادی که به طور مستقیم با بهاء، صبح ازل و... ملاقات داشته و در کتاب های خود از بابیت دفاع کرده است.

ابوطالبی در پایان اذعان داشت: باید شخصیتی هم چون ادوارد براون ارزیابی شود و تنها به صرف نگارش تاریخ ادبیاتی که در برخی مواقع مفید واقع شده است، نباید مورد تمجید قرار گیرد؛ قصد ما حذف کتاب های ادوارد براون از کتابخانه ها نیست؛ این که خیابانی به نام این فرد نامگذاری شود در حالی که کشور ما شخصیت های بزرگی دارد، جالب نیست.




      
<      1   2   3   4   5   >>   >