این روزها که برخی از دخترکان جامعه اسلامی خودمان را اینگونه بازیچه شهوت رانی مدل سازان و الگوسازان شیطانی و ضد خدا می بینیم، هزاران بار مرگمان را از خدا می خواهیم، که چرا نمی توانیم از روند این سقوط از جایگاه انسانی به چاه حیوانیت، آنها را حفظ کنیم

و چقدر زجر آور است حلول شیطان را در جامعه دیدن و قدرت به تغییر آن نداشتن

اما در تمامی این قضیه بدترین چیزی که عذابمان می دهد، همان آینده نگر نبودن و برنامه نداشتن ماست در دنیایی که هر لحظه برای مبارزه با انسانیتِ انسان یک برگ برنده جدید رو می کند و ما هنوز عادت کرده ایم وقتی کار از کار گذشت و سهراب در خاک شد، آنگاه به فکر نوشدارو بیفتیم و این عین ضعف است

هجوم غرب در جبهه فرهنگی آنقدر به روز و قدرتمند است که ما همیشه به این نتیجه رسیده ایم که بایستیم و منتظر شلیک توپ به سمت خویش باشیم و بعد به فکر بیفتیم که چطور باید جلویش را بگیریم،‌ در حالی که فرهنگ اسلامی همیشه فرهنگ هجوم به فرهنگ شیطانی بوده است و هیچ گاه ما را مدافع در این زمینه نخواسته است.

درست بر عکس جنگ سخت که می گوید هیچ گاه شروع کننده نباش، اینجا همیشه اسلام است که هجوم می کند، این در سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز به وضوح قابل اکتشاف است.

نمی دانم تا کی منتظر هستیم که غرب یک نطفه‌ی فکری نجس دیگر در تفکر جوانان ما بکارد و آن وقت ما به انفعال بیفتیم که حالا با این معضل چه کنیم؟ این روزها که ساپورت پوشان غیر از اینکه به فکر به روز بودن باشند به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند، ‌این خنده مستانه اهریمن شیطانی غرب است که چشم ما را به اشک نشانده است

اما کار ما به چه می ماند؟

ما دختران و پسرانمان را با نظام آموزشی که در اصل بسیار شبیه به آموزش در غرب است، رشد می دهیم و آنها را به جامعه ای می فرستیم که برای آنها و برای زندگی در آن، زیر ساختِ فکریِ اسلامی به بچه هایمان نداده ایم، ‌می شود این که هست و آنها شکار تفکرات و اخلاقیاتی می‌شوند که هیچ گاه برای مبارزه با آن آماده نشده اند

نمی دانم چرا در مدارس ابتدایی ما به دختران درس حیاء و عفت و تعقل گرایی در عفاف؛ و به پسرانمان درس غیرت و شعور و تفکر در حیا نمی‌دهیم چرا نهج البلاغه و احادیث در مقاطع بالاتر ورودی ندارد، چرا دانشگاه نمی شود دوره ای که تمام کننده همه مبناهای فکری برای جوانان ما باشد

خیلی ها این تفکر را مسخره می کنند،‌ اما اسلام وقتی در فکر و رفتار نوجوان و جوان ما رسوخ می کند،‌ که به قول رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در کودکی و نوجوانی مانند نقشی که بر سنگ حک می شود،‌ در قلب و ذهن آنها نقش بسته باشد

اما غرب

آنها را خوب شناخته ایم، آنها امروزه که ساپورت ها را به تن دخترکان ما می بینند و به جدا شدن آنها از فرهنگ ناب اسلامی می خندند، هیچ گاه به این قانع نیستند،‌ آنها مد و لباس بعدی را برای تن عزیزان ما که کم کم از دستمان می روند و به دامن شیطان می افتند، می دوزند و آماده موقعیتی خوب می کنند

و ما هنوز فکر می کنیم باید وقتی بچه های سرگردانمان به دام آنها افتادند، به فکر نجاتشان باشیم کاری شبیه معجزه.

آهای

صدای من به گوش کدام پدر، کدام مادر، ‌کدام مسئول، کدام مدیر، کدام فعال فرهنگی، ‌کدام مسلمان می رسد؟؟؟

به خدا غرب در ساپورت ها نمانده است،‌ غرب برای بچه های 5-6ساله ما هم لباسِ اندازه دوخته است

به خدا اگر مبنای اسلامی را از مقاطع حتی قبل از ابتدایی شروع نکنیم، بچه هایمان را برای روزهای سخت جوانی و احساسی شدن آماده نکنیم، حتی ‌اگر تمام قدرت خود را بگذاریم، نمی توانیم یکی از آنها را در جوانی از شر غرب شیطانی حفظ کنیم

چرا برای جنگ با شیطان سربازان خود را از کودکی آماده نکنیم؟؟؟

از امروز شروع کنیم، البته بچه های سرگردانمان که شکار غرب می شوند نیز نباید فراموش شوند